افسرده گی (بیماري عصر مدرنیزم)
موضوعات: دین،اسلام،قیامت،آخرالزمان،بهشت،جهنم،گناه،عذاب،حجاب،,درمان بیماری ها- ترک اعتیاد,
برچسب ها: افسردگی , آخرالزمان , شادی , نشاط , کمبود محبت ,
[ بازدید : 134 ] [ امتیاز : 3 ] [ امتیاز شما : ]
آخر زمان یعنی چه ؟
اگر زمان ھمان چیزی باشد که ساعت اندازه می گیرد و گردش دورانی زمین موجب می شود مسلماً
ھنگامی پایان می پذیرد که زمین از حرکت باز ایستد یعنی منظومه شمسی فروپاشد و نھایتاً کائنات از
حرکت و نظم باز ایستد . البته چنین وضعیتی بعنوان پایان جھان درھمه مذاھب الھی پیشگوئی شده است
. ولی آخرالزمان در قلمرو ادراک و صفات بشری امری دگراست و وضعیتی کاملاً روحانی میباشد که البته
مقدمه بشری آن قیامت جھانی است . ھرچند که این مقدمه به تعبیر قرآنی پنجاه ھزار سال بطول می
انجامد که این ھمان عرصه آخرالزمان است که در لفظ قرآنی و در نزد خدا به مثابه یک روز است.
و امّا زمان در ادراک و حسّ بشری امری تماماً منوط به انتظار است : انتظار فرارسیدن شب و روز و فصل
و ماه و سال و.... . این انتظار امری تماماً بشری است و چنین انتظاری در ھیچ حیوانی نیست .
در حقیقت انتظار حاصل آرزو و آرمان و امید است و بمیزانی که آدمی یا بدلیل به کام رسیده گی و یا از فرط
اشدّ ناکامی و یاٌس از آرزو و آرمان خود دست می کشد و انتظارش به پایان می رسد دچار وضعیت
آخرالزمانی می شود . و چنین وضعی امروزه در افراد وجوامع بشری کمابیش در حال پیدایش است . این
حالت نوعی وضعیت صفر و رکود است که گوئی حرکت زمان را در بشر به پایان میرساند و لذا گردش زمین
و دگرگونیھا اثری به حال چنین انسانی ندارد . و آنگاه که این انتظار به پایان میرسد ناجی از راه میرسد.
بدون شکّ چنین وضعی در موٌمنان حقیقی دارای ویژگی کاملاً متفاوت ومتضادی است و آن اوج و اشدّ
انتظار است در غایت نومیدی.
بسیاری از نشانه ھای چنین وضعیت روانی در انسان ، امروزه کمابیش در حال روی دادن است : بروز
فزاینده جنون وجنایت ، گرایش به مخدرات ، خودکشی ، رشد فزاینده کفر وتبھکاری .... . که جملگی
محصول یاٌس و از میان رفتن حسّ انتظار و به پایان رسیدن حرکت زمان در روان بشر است . این ھمان
وضعی است که اندیشه را عقیم می سازد و احساس را می کشد و اراده را فلج می کند و ارزشھا دچار
پوچی می شوند و قوانین بی اعتبار می گردند و عھد و وفا ناممکن می آید و.... اینھا جملگی در پیشگوئی
ائمه اطھار (ع) درباره آخرالزمان وجود دارد . وعجیب اینکه این اختلال در حرکت زمان در نفس انسان در
جھان واقعیت بیرونی و نظام طبیعت نیز کمابیش خود نمائی می کند که امروزه شاھدیم.
نشانه ھای آخرالزمان آنقدر محسوس و عینی است که امروزه لامذھب ترین آدمھا را نیز به اعتراف
کشانیده است . آخرالزمان یک واقعیت است و نه صرفاً یک باور مذھبی .
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد دوم ص 15
مرضی بنام همجنس گرائی
عصر مدرنیزم به لحاظی عصر نھضت جھانی ھمجنسگرایان است و بدین لحاظ به مثابۀ رجعت
جھانی قوم لوط می باشد و عصر لوطیزم یا لاطیزم است زیرا فرھنگ حاکم بر این جماعت ھمانا
لوطی گری و لاطی است . و می دانیم که جماعت لاط و لوطی بیش از ھر امری معروف به لاابالیگری
و عدم تعھد به امور اخلاقی و اجتماعی ھستند . و در عوض دعوی عشق و عاشقی و خدمت بی
شائبه به دیگران را دارند البته خدمات فسق و فجوری و عشرتکده ای و میخانه ای و پا منقلی. و این
نیز دیگر از نشانه ھای آخرالزمان و پایان تاریخ به عنوان عرصه انقراض نسل بشر می باشد . تکّبر و
خود پرستی تا سر حد انکار ھر تعھدی حتّی در قبال نیاز جنسی و ازدواج منشأ اصلی بروز مرض یا
عذابی بنام ھمجنسگرائی است که در مردان تحت عنوان عشق گرائی و تخدیر گرائی وگاه درویش
گرائی و در زنان مدرن تحت عنوان فمینیزم خودنمائی می کند : مکتب اصالت مردانگی و نرینه گی و
اصالت مادینه گی ! و این یک زندگی انگلی و کرم صفتی است چرا که انگل و کرم کدو بطور ژنتیکی در
آن واحد در خودش حامل نرینه گی و مادینه گی است و لذا جانوری خود –گاه می باشد . ولی در
انسان این مرض ژنتیکی نیست بلکه فرھنگی و اخلاقی می باشد و توجیه ژنتیکی و روانی این مرض
یک فریب بزرگ می باشد . این مرض دشمن تعھد و وفا و مسئولیت است و لذا یکمرض کاملاً کافرانه
و فاسقانه می باشد و مبتلایانش در جرگه معذبترین افراد بشری می باشند و جز با توبه از کفر و
فساد اخلاقی علاجی ندارند .
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد اول ص 170
« اسلام ناب » چیست؟
دین اسلام ، دین آخرین و دین آخرالزمان و دین عرصه انسان جھانی است و لذا اسلام ناب بدون ھرشرک
و نژاد پرستی و اقتدار گرائی فرقه ای و ملی، دینی است که بیانگر نیاز انسان آخرالزمان در سراسر
جھان است بدانگونه که ناجی ھمه مذاھب و ملت ھا باشد.اسلامی که بیانگر انسان واحد و جھان واحد و
روح واحد و نیاز واحد و حق واحد وخدای واحد و معرفت واحد و شریعت واحد بر مبنای معرفت نفس
نباشد اسلام ناب نیست و ھنوز شرکھا و آفت ھای تاریخی و قومی و نفسانی دارد و آن اسلامی نیست
که ناجی آخر الزمان را به جھانیان معرفی کند و نظم و حکومت واحد جھانی را پدید اورد.
در واقع اسلام ناب اسلامی است که از اعماق عرفان توحیدی تبیین و تدوین شود. ھمانطور که فی
المثل معارف مولوی و حافظ بر دل ھفتاد و دو ملت و مذھب می نشیند ولی این معارف امروزین نیست و
باید احیاء و به روز گردد. پس اسلام ناب ھمان عرفان علوی است که ھمه آحاد بشری را درک نموده و
پاسخگو باشد . اسلامی که نتواند ھمه مذاھب و ملل را تماماً درک کند اسلام ناب نیست. اسلام ناب آن
عرفانی است که ھمه پدیده ھای جھان مدرن را در قلمرو فرھنگ و مذھب و سیاست و اقتصاد و علوم و
فنون و ھنرھا بخواند و حقش را بیان کند و رازش را در انسانیت انسان بنمایاند و یگانگی را آشکار سازد .
اسلام ناب آن اسلامی است که حتی یک نفر را بر روی زمین مستثنی نکند و در خود جای دھد .اسلام
ناب اسلام مرده باد و زنده باد نیست . اسلام ناب اسلام ذِرات و کرّات است و مال ھمه است .
آخرین سئوال
(نجات آخرالزمان)
حرف آخر اینست که کل بشریت با سرعتی فزاینده د رحال سقوط آزاد در دوزخ تکنولوژی و آزادی و جنون
و جنایت است و ھیچ قدرتی قادر نیست این حرکت را در جوامع متوقف نماید تا ظھور ناجی موعود که
سرآغاز رستاخیز است. و تا قبل از آن ھیچ راه نجات اجتماعی وجود ندارد .
ولی آیا تا قبل از آن که معلوم نیست که در مجال عمر فردی ما باشد ، چه می توان کرد؟ آیا ھیچ راه
نجات فردی وجود دارد؟ این سئوال اھل ایمان و معرفت است که درباره ماھیت انسان و جوامع آخر
الزمان به باور و یقین رسیده است و تباھی جوامع بشری را حتمی می داند.
یکی از عللی که نجات جمعی را ناممکن می سازد اینست که درآخر الزمان اصولاً جمعی وجود ندارد الا
تراکم انبوه تنھایان. و گرنه با نجات ھر فردی کل آدمھای روابط اجتماعی او نیز در مراتب نجات قرار می
گرفتند. ھمین مسئله نیز خود نجات فردی راسخت تر می کند زیرا آدمی طبعاً اجتماعی و عاطفی است و
نجات را برای خودش نه به تنھائی می خواھد و نه می تواند زیرا شھامتش را ندارد. اینست که نجاتھای
فردی در ھر عصر و اجتماعی مولد انسانھائی است که قھرمان ملی نامیده می شوند و یا قدیس. ھر که
بخواھد خودش را به تنھائی نجات دھد ھر چند که قادر نیست که دیگران و حتی عزیزانش را ھم با خود
برھاند ولی شرایط و اوضاع جامعه خود را دگرگون می سازد و انقلابی را موجب می گردد که به مثابه
یک نجات مقطعی یا توقفی در سقوط است . زندگی ھمه بزرگان معرفت از این نوع است و ھمه
انقلابات محصول زندگی این تنھایان نجات یافته است. نجات آخرالزمان نجاتی فردی است این مسئله در
قرآن نیز بارھا متذکر شده است.
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد دوم ص 46
نسل آخرالزمان
سخن ما درباب آخرالزمان از جنبه مثال و حکایت و استعاره ھای شاعرانه نیست بلکه ازباب واقعیت است
زیرا اکثر قریب به اتفاق علائم آخرالزمان در روایات دینی اسلامی و شیعی و مسیحی و یھودی و بودائی:
امروزه به وقوع پیوسته و این تازه آغاز واقعه است.
از جمله این علائم در نسل جوان دوره ما آشکار شده است که در تماشای ھویت این نسل در کشور
خودمان به چنان وحشتی دچار می شویم که امیدی به بقای نسل نیست. واین تازه یک کشور اسلامی و
انقلابی و با ھویت است پس وای به کشورھای دیگر.
پسرھائی که ھیچ نشانی از مردانگی ندارند و دخترانی که ھیچ خلق و خوی زنانگی ندارند. حتی نمی
توان گفت پسران زن صفت و دختران مردوار. یکی دو نسل قبل شاھد پیدایش چنین وضع وارونه بودیم
ولی اینک شاھد یک ھویت شیطانی ھستیم، یک ھیچی گری نظام یافته و مفتخر بخویشتن. نسلی
افسار گسیخته و جن زده و خود مسخره که جملگی گویا بدست یک شیطان واحدی کوک می شوند از
شھر تا روستا و از غنی تا فقیر و از عامی تا عالم و حتی مجریان فرھنگی در تلویزیون که نمایندگان ھویت
مردمند خود از مبلغان این شیطان زده گی ھستند.
با تماشای چنین وضعی بھتر به راز دعاھای امامان صدراسلام آگاه می شویم که از خداوند با ضجه و
التماس تقاضا می نمودند که از اھالی چنین دوران مخوفی نباشند. و نیز اینکه چرا پیامبر اسلام مومنان
این دوران را از پیامبران سلف برتر می نامید. حفظ دین و ایمان در این دوران مثل روشن نگاه داشتن
شمعی در زیر آب است.
از کتاب " دائره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد دوم ص 49
تعریف «آخرالزمان »
آخرالزمان مرحله و وضعیتی از تاریخ بشر است که در ھمه مذاھب بزرگ جھان ازقبیل ھندوئیزم،زرتشت
،یھود،مسیحیت و اسلام ازآن سخن رفته ودرباره اش پیشگوئی ھا شده است.
ھمانطور که واژۀ « آخرالزمان » بما خاطر نشان میکند سخن ازپایان تاریخ و ترمینال و بارانداز ھمه تمدنھا و
فرھنگھای بشری می باشد. ولی این پایان یا ترمینال بسیار فراتر و اساسی تر از مسئله بشریت می
باشد و بلکه وضعیتی در ذات طبیعت و کائنات است که جوامع بشری را ھم شامل می شود که نھان و
ذات پدیده ھا به عرصه ظھور و بروز نھائی می رسد. و بدین لحاظ مترادف با « قیامت » پنجاه ھزار ساله
است که در قرآن ذکرش رفته است .
بنظر ما طبق معارف قرآنی و احادیث اسلامی این روز پنجاه ھزار ساله با ظھور اسلام محمدی(ص) و ختم
تبوت آغاز شده است و لذا ما حدود چھارده قرن است که در آخرالزمان قرار داریم و به ھمین دلیل ھم
اسلام دین آخرالزمان نامیده شده و پیامبر اسلام ھم پیامبر آخرالزمان خوانده شده است. و در این دوران
طبق دھھا حدیث از رسول و ائمه اطھار حقایق دین و راه ھدایت و رستگاری جز از طریق خود شناسی
ممکن نیست یعنی بواسطه عرفان. و رسول اکرم(ص) نیز بوضوح می فرماید که: « زین پس فقط رھروان
معرفت نفس قادرند که به حقایق دین من نائل آیند ...». این ھمان راز ولایت وجودی و حق امام و درستی
مکتب عرفان اسلامی است که در رابطه مراد و مرید تبیین شده و ماندگارترین بخش معرفت دینی ما را
پدید آورده است .
در احادیث اسلامی به زبان رسول اکرم(ص) مکرراً بیان شده است که علی(ع) بانی و پرچم دار و سلطان
قیامت آخرالزمان است و به ھمین دلیل نور ھدایت عرفان اسلامی قلمداد شده است و ھمو نابترین
سخنان را درباره خودشناسی عرضه نموده که اصول عرفان اسلامی محسوب می شوند و از آن جمله
است:« ھرکه خود را نشناخت نابود شد » و نیز این سخن معروف آن حضرت که دال بر آغاز قیامت
آخرالزمان است:« ھشدار که رشته ھای بقای دنیا بریده شد... ».
طبق معارف قرآنی قیامت ھمان عرصه رویارویی با پروردگار است و قلمرو ظھور و تعیَن عالم غیب می
باشد و در این دوران نھان ھر کسی آشکار می شود و لذا عرصه توبه بزرگ و تاریخی کل بشریت است.
طبق ھمین معارف در می یابیم که قیامت عرصه تفرید و تجرید نفس یعنی تنھائی فزاینده انسانھاست و
در آن دوران جز خدا ھیچ یاور و پناھی نیست و جز خداشناسی ھیچ راه نجاتی نیست و آن بواسطه خود
شناسی در رابطه با یک پیر فرزانه است که به مثابۀ امامی زنده می باشد . و لذا دھھا سخن در احادیث
شیعی وجود دارد که انسان بدون امام را کافر و گمراه می خواند که منظور امام زنده است بعنوان پیرو
مراد عرفانی.
به لحاظ تاریخی دورۀ آخرالزمان ھمان قوس صعود و عرصه رجعت بسوی خداست که در ذات ھستی رخ
میدھد و مصداق انا الیه راجعون می باشد و این رجعتی ذاتی و جبری در انسان نیز می باشد. یعنی دورۀ
شش ھزار ساله از ھبوط آدم تا خاتم (حضرت محمدص) ھمان دروۀ نزول است که با ختم نبوت به کمال
رسیده و زان پس دورۀ صعود و رجعت ھستی بسوی پروردگار است که اینک در آن واقع شده ایم که
ھمان دورۀ امامت است . دورۀ نزول ھمان دورۀ پرستش خدای آسمان است که خبرش بواسطه انبیای
الھی به بشر رسیده است و در دورۀ صعود که نبوت ختم شده است عصر امامت به معنای خدای خودی
است که بواسطه خود شناسی در رابطه با امام ممکن می شود. آن دورۀ خبر (نبوت) بود و اینک دورۀ
« اثر » است و گوئی که خداوند از آسمان به زمین آمده است و لذا نیازی به رسولان نیست. این ھمان
قیامت به معنای قلمرو لقاءالله است. در این دوران عقل و معرفت نفس به جای وحی و نبوت قرار گرفته
است.
در بسیاری از آیات قرآنی نشانه ھای این دوران پیشگوئی شده است ھمچون : پاره شده آسمان و
باریدن تشعشعات مرگبار از آسمان (مصداق پاره شدن لایه اوزون )، سر ریز شدن آب دریاھا (سونامی
ھا) ، زلزله ھای مستمر ، خسو ف و کسوفھای پی درپی و اختلالات عظیمی در قوانین طبیعت.
ودر قران کریم آمده است که دوزخ آشکار می شود که در حدیثی از رسول اکرم نیز آمده است که ماده
اصلی دوزخ و غذای اھل دوزخ ماده ای بنام « نفط » است که امروزه شاھدیم که جھان ما جھان حاکمیت
نفت می باشد و منبع بقای بشر آخرالزمان است .
در صدھا سخن از حضرت رسول (ص) و علی (ع) و سائر ائمه اطھار نشانه ھائی دگر از وضعیت جوامع
بشری پیشگویی شده است که امروزه شاھدش می باشیم ھمچون :معابد به کاخھا تبدیل می شوند و
جز منافقان در آن رفت و آمد نمی کنند....مردان زن نما می شوند و زنان مردوار می گردند، فسق و فجور
افتخار می شود ...والدین فرزندان خود را به قتل میرسانند .... خود کشیھای دسته جمعی رخ مینماید
.... صادقان و خردمندان را ابله می خوانند و ریاکاران و تبھکاران را خردمند مینامند ...و در آن دوران ھمه
غذاھا زھرآگین و مسموم و کشنده می شوند و ھمه شھرھا در دود غرق است و پرندگان آھنین و
آتشخوار حکم میرانند (موشکھا و ماھواره ھا ) این دوران طبق ھمین احادیث عرصه ظھور دجال ھاست
که ھمه مردمان را می فریبند و نشانه ھایی از این دجالھا و خر دجال بیان شده که اکثریت آنھا در ماھیت
تکنولوژی جدید عیان شده است. و نیز سخن بر سر جنگھای جھانی است که امکان زندگی درشھرھا را نا
ممکن می سازد و مؤمنان به کوھستانھا و ارتفاعات پناه می برند .
این نشانه ھا در سائر کتب و روایات دین یھود و نصاری فراوان است و ذکر ھمه این نشانه ھا جمعاً بیانگر
این واقعیت است که ما در عرصه آخرالزمان و قیامت پنجاه ھزار ساله قرار داریم.
پس جھان مدرن جھان آخرالزمان است و بدون درک و تصدیق این واقعیت جھانی فھم ھیچ واقعیتی و لذا
حل ھیچ مشکلی ھم ممکن نیست .
از " کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد دوم ص 7
مرضی بنام همجنس گرائی
عصر مدرنیزم به لحاظی عصر نھضت جھانی ھمجنسگرایان است و بدین لحاظ به مثابۀ رجعت
جھانی قوم لوط می باشد و عصر لوطیزم یا لاطیزم است زیرا فرھنگ حاکم بر این جماعت ھمانا
لوطی گری و لاطی است . و می دانیم که جماعت لاط و لوطی بیش از ھر امری معروف به لاابالیگری
و عدم تعھد به امور اخلاقی و اجتماعی ھستند . و در عوض دعوی عشق و عاشقی و خدمت بی
شائبه به دیگران را دارند البته خدمات فسق و فجوری و عشرتکده ای و میخانه ای و پا منقلی. و این
نیز دیگر از نشانه ھای آخرالزمان و پایان تاریخ به عنوان عرصه انقراض نسل بشر می باشد . تکّبر و
خود پرستی تا سر حد انکار ھر تعھدی حتّی در قبال نیاز جنسی و ازدواج منشأ اصلی بروز مرض یا
عذابی بنام ھمجنسگرائی است که در مردان تحت عنوان عشق گرائی و تخدیر گرائی وگاه درویش
گرائی و در زنان مدرن تحت عنوان فمینیزم خودنمائی می کند : مکتب اصالت مردانگی و نرینه گی و
اصالت مادینه گی ! و این یک زندگی انگلی و کرم صفتی است چرا که انگل و کرم کدو بطور ژنتیکی در
آن واحد در خودش حامل نرینه گی و مادینه گی است و لذا جانوری خود –گاه می باشد . ولی در
انسان این مرض ژنتیکی نیست بلکه فرھنگی و اخلاقی می باشد و توجیه ژنتیکی و روانی این مرض
یک فریب بزرگ می باشد . این مرض دشمن تعھد و وفا و مسئولیت است و لذا یکمرض کاملاً کافرانه
و فاسقانه می باشد و مبتلایانش در جرگه معذبترین افراد بشری می باشند و جز با توبه از کفر و
فساد اخلاقی علاجی ندارند .
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد اول ص 170
شعار راست و شعار دروغ
« شعار » ازشعور است و صدائی فراسوی زمان است و موجب حرکت به سوی مطلق . انسان بی شعار
انسان بی شعور است و در واقع حیوانی بیش نیست .
اما شعار نیز ھمچون ھمه ارزشھای دیگر دارای دو ماھیت است : اصلی و جعلی ، راستین و دروغین .
شعاری که ازحمایت حزبی و منابع قدرتھای دنیوی و سیاسی بر نمی خیزد از جمله شعارھای شعوری
و راستین و برحق است درست مثل ادعای عشقی که به حمایت حساب بانکی و جیب نباشد عشقی قلبی
است نه زیر شکمی .
اما امروزه که عصر فروپاشی باورھا و آرمانھا و قداست ھاست و جز« پول » خدا و شعاری باقی نمانده است
حتی شعار دادن دروغین ھم یک امر برتر و نشانه زنده بودن آدمیت است و یا تلقین به آدم بودن و تظاھر به
وجدان . که پیامبر فرمود : درھمه حال تظاھر به دین بھتر به کفر است .
در حکایت است که در دوران حاکمیت کفر ، به پادشاه خبر رسید که کسی در شھر ادعای پیغمبری میکند
. گفت : اورا بیاورید و صله بسیار دھید که یاد خدا و رسولان را زنده کرده است ومردم را به یاد دین انداخته
است .
دردورانی که حتی امر به معروف و نھی از منکر ھم تبدیل به شغل شده است . ھر کسی که این کار را بی
مزد انجام دھد باید براستی جایزه داد .
آری . درآخرالزمان که عصر حاکمیت مطلقه دلار است سخن از خدا و رسول و قیامت و وجدان و آدمیت بسیار
تاٌسف بار است برای کسانی که بتازگی موفق شده بودند که وجدانشان را خواب کنند . این تاٌسف حاصل
از بیداری وجدان است . ما ھم متاٌسفیم که خواب برخی را آشفته ایم و میزان دوا را بالا برده ایم و موجب
خماری گشته ایم .
شما ھم اگر راست می گوئید شعار دھید منتھی نه شعار آزادی ، بلکه شعار آزادگی و آدمیت ! شما ھم
ادعای خدائی کنید و دعوی نجات بشر سر دھید . این کمترین نشان آدمیت و سنت مردان حق است .
خداوند ادعا کنندگان بزرگ را دوست می دارد .
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی - جلد پنجم ص 279