شما در حال مشاهده نسخه موبایل وبلاگ

بی همتا

هستید، برای مشاهده نسخه اصلی [اینجا] کلیک کنید.

فلسفه «بنیاد گرائی»

فلسفه «بنیاد گرائی»

به لحاظ مذهبی هزاره سوم میلادی را بايسیتی دوران بنیاد گرائی دينی در همه مذاهب جهان دانست. بشر از زمان خروج آدم و حوا از بهشت از اصل و بنیاد دين خدا جدا شد و بتدريج در طول تاريخ دچار استحاله و
تناسخ گرديد و خود را گم کرد و در آخرالزمان درست آنگاه که در انتظار ظهور بهشت زمینی و مصنوعی خود
بود مواجه با آتش دوزخ از بطن صنعت و تکنولوژی شد و همه آرمانها و تلاشهای خود را وارونه يافت. و اما
اينک يکبار دگر به ازلیّت و اصل بنیاد خود باز می گردد. و ما اينک در سر آغاز اين رجعت کبیر تاريخی قرارداريم. بدون شک اين آغاز در مراحل اولیه اش بسیار عجولانه و خام و مشرکانه و حتی جنون آمیز است و اين بدلیل گدازندگی فزاينده آتش دوزخ است که بقول قرآن کريم آشکار شده است. عملیات خشونت بار و نابخردانه مخرب اين رجعت همچون عملیات ارتجاعی و ضد بشری و ضد مدنی برخی از گروهها و جريانات، نشانه ای از اين واکنش کودکانه است مثل انقلاب دهقانی پولپوت در کامبوج و يا جريان موسوم به «طالبان» در افغانستان و برخی واکنش های کور ديگر. اين رجعت جاودانه دينی بیش از هر امری نیازمند معرفت نفس فردی و تاريخی است بدانگونه که نخستین جرقه هایش را در انديشیه علامه اقبال لاهور ی و دکتر شريعتی در جهان اسلام شاهد بوده ايم و نمونه ديگرش را در مذهب هندو می توان در نهضت گاندی سراغ گرفت. در جهان مسیحیت نیز مشابه چنین جرقه های فکری را میتوان در انديشه کسانی چون هايدگر، ياسپرس و تیلیخ درک نمود و حتی در جهان يهود هم کسی چون مارتین بوبر ا ز پیشگامان اين بنیادگرائی عرفانی می باشد. و همه اين جنبش های نو پا دارای ماهیت و گوهرهای واحدند و آن رجعت جاودانه به اصل ناب حقیقت دين است. اين ناب گرائی اجتناب ناپذير است زيرا آتش دوزخ روز به روز سوزاننده تر می شود.
دائرةالمعارف عرفانی جلد ۶ ص ۹

استاد علی اکبر خانجانی

چگونه عاقلی دیوانه می شود

چگونه عاقلی دیوانه می شود


از بازی با عروسک تا گردو بازی و سپس خاله بازی و معلم بازی. و سپس دختربازی و پسربازی و عشق بازی و سپس علم بازی و سیاست بازی و آزادی بازی و سپس قمار بازی، دین بازی و خدا بازی و …. براستی که بی ریاترین و بی خطرترین بازیها همان توپ بازی است که امروزه کشتار هم می دهد. بقول قرآن، حیات دنیا بازی و بازیچه ای بیش نیست. آدمی با جد ی ترین و مقدس ترین چیزها هم بازی می کند. در واقع این عمر آدمی است که به بازی گرفته می شود. خداوند می گوید: شما را به بازی نیافریده ام و اگر قصد بازی داشتم با خودم بازی می کردم، براستی آدمی فقط بازی کردن با خودش را نمی داند اگر فقط یک روز با خودش به تنهائی بازی کند دست از هر بازی می کشد و جدی می شود. آنکه دیگران را بازی می دهد خودش هم بازیچه می شود. بازیهای آدمی انتهائی ندارد فقط سوژه ها و اسباب بازیها فرق می کنند هر کس در شرایط خود بازی می کند زیرا خود را نمی شناسد که چیست و چه گنج بی انتها و جاودانه ایست . آدمی اگر ابدیت خود را باور کند دست از بازی می کشد. و این باور به ادعا و کلام نیست. بسیارند که مشغول دین بازی و علم بازی و مردم بازی و خدابازی هستند که خطرناکترین بازیهاست و بدترین عواقب را دارد. « هر جنگی اولش بازی بود « علی (ع). تیمارستانها مملو از کسانی است که روزی عقلایی بزرگ بوده اند ولی در جریان بازی با مقدسات به جنون افتاده اند: بازی با عشق، با جان مردم، با باورهای دیگران با اعتماد دوستان، با عواطف فامیل، با رأی مردمان و بازی با دردها و بدبختی کسانی که بدانها رجوع کردند . و نهایتاً بازی با نعماتی که خداوند بدانها داده بود تا بدینوسیله رشد وهدایت یابند و از بچگی و بازیگری بیرون آیند. بازی، عقل انسان را تباه می کند . لذا شاهد کسانی هستیم که غول بچه هائی دیوانه و آدمخوارند و آنچه که آنان را تا این حد به بازیگری کشانیده تیترها و مدارکی است که با خود حمل می کنند. ولی لذا شاهد موجی از ملایان و دکترها و هنرمندان و دولتمردان و دانشمندان دیوانه هستیم که گاه کارشان به تیمارستان می کشد و دیگر داروهای آرام بخش و روان گردان قادر به مهار جنونشان نیست. تبهکاری و جنایت ترمینال بازیگری انسان است بسیاری به جرم و جنایت معتادند و نه محتاج. جن زدگی و تناسخ روح حاصل غایت بازیگری است و یکی از انواع صورتهای بازیگری هم ریا است که در سینما تبدیل به حرفه ای مقدس می شود و لذا خود سینما یک دانشگاه بازیگری تا سرحد جنون و جنایت است که انواع بازیها را آموزش می دهد: از عشقبازی تا دین بازی و سیاست بازی و جنایت بازی.

دائرةالمعارف عرفانی جلد ۱ ص ۱۹۶

استاد علی اکبر خانجانی

first
545556575859
60