پایان تاریخ دروغ مبارکباد !
موضوعات: سایر مطالب,تربیت،فرزند،کودک،آموزش,
برچسب ها: پایان جهان , رفاه و پیشرفت , حقوق بشر , احضار روح , بهداشت و درمان ,
[ بازدید : 119 ] [ امتیاز : 3 ] [ امتیاز شما : ]
دو قلوهاي بشري
عشق و نفرت
حماقت و شقاوت
لوده گی و لا ابالیگری
دین و علم
ادب و معرفت
صبر و خداشناسی
بزدلی و عربده
صداقت و شھامت
قناعت و آزاده گی
بوالھوسی و بی وفائی
وقاحت و غرور
بی غیرتی و خیانت
نژاد پرستی و کفر
حرّافی و ھرزه گی
چاپلوسی و عداوت
بی نظافتی و فحشاء
بخل و حقارت
حکمت و آرامش
فحاشی و نفاق
خشم و جنون
مردم پرستی و حرام خواری
مکر و جھل
بیقراری و ریا
بیماری و بصیرت
خودشناسی و تواضع
عدالت و عرفان
سیاست و دروغ
خرافه و ظاھر پرستی
ساده زیستی و سعادت
افراط و تفریط
بلاغت و یقین
ثروت اندوزی و ھراس
محبت و تنھائی
حکمت جاوید ( تعلیم و تربیت )
تقلید ، دزدی اعمال دیگران است .
تعلیم اجباری مولّد جباّریت است .
شعار،شعور دزدی است .
علم بی ایمان، فساد را توجیه می کند .
علم حقیقی ھرگز بفروش نمیرسد و بلکه انفاق می شود .
ھیچکس خودش را تربیت نکرده است .
کسی که ربّی نداشته باشد نمی تواند مربّی باشد.
بمیزانی که اطاعت می کنی اطاعت می شوی.
اطاعت که از محبّت نباشد موجب عداوت است .
علمی که به خودشناسی نرسد به خود فروشی می رسد.
آنکه خود را بی نیاز از مربّی می داند تربیت نمی داند.
تربیت شدن با محبّت شدن است .
ھیچکس فرزندش را تربیت نمی کند .
مرد را مرادی تربیت می کند و زن را شوھرش.
زن با تربیت مرید شوھر است .
تربیت نمودن نظر بر ذات کردن است .
غایت تربیت دوست داشتن منکر خویش است .
معناي بی ظرفیتی انسان مدرن
به لحاظی ھمه مشکلات و بحرانھا و بدبختی ھا و جنون و جنایات و بی ھویتی بشر مدرن را بایستی
«بی ظرفیتی» نامید، بی ظرفیتی ھم به لحاظ کمّی و ھم کیفی ، ھم به لحاظ مادی و ھم معنوی، ھم
اقتصادی و ھم اجتماعی . و علت اینھمه بی ظرفیتی که منجر به انفجار نفس بشری شده چیزی جز
انفجار تکنولوژی نیست : تکنولوژِی صنعتی و اطلاعاتی و رسانه ای که منجر به بلعیدن و مصرف کردن
بیش از حد ظرفیت گشته است : آزادی مصرف فزاینده و روابط بی قید و شرط و آموزه ھای افسار
گسیخته و ھضم و جذب ناشده . به لحاظی ھمه این مفاسد که حاصل انفجار نفس بشر است بدین
معناست که بشر مدرن دچار اسھال و استفراغ نفس شده است . بشر مدرن شبانه روز مشغول بلعیدن
صدھا نوع خوراکی و اخبار و اطلاعات و روابط بطور مستقیم و غیر مستقیم می باشد. این انفجارات در
جوامع و افراد و طبقات تازه به دوران رسیده تر شدیدتر است . ھر چند که کل تمدن معاصر ما به یک لحاظ
تماماً تمدنی تازه به دوران رسیده است و عمری بیش از یکصد سال ندارد . این انفجارات و استفراغھا در
افراد و گروھھای محدود و بسته و فقیرتر، شدیدتر است مثل جوامع جھان سوم، روستائیان ، زنان و
نوجوانان . روسپی گری ، بی ھویتی ، جنون ، تروریزم ، جنگھا ، طلاق و اعتیاد از جمله برجسته ترین
نمونه ھای این بی ظرفیتی است . این بی ظرفیتی معنای دیگری از آخرالزمان است که عمر تاریخی و
فردی بشر را به پایان رسانیده است . آنچه که در مسیر طبیعی رشد بشری می بایستی تا حدود ھزار
سال دیگر بطول می انجامد در یک نسل رخ نمود . گنجایش نفس بشری به لحاظ شعور و ھضم روانی
اینھمه وقایع و ارتباطات و مصرف پرستی ، تاب تحمل نداشت و پاره شد . کودکان مبدّل به غول بچه
شدند، زنان به ناگاه ھمه روسپی شدند، مردان جملگی جھانخوار گشتند و نفس پاره شدۀ انسان مثل
پاره شدگی لایه اوزون مشغول تشعشعات مرگباری بر علیه حیات و ھستی جھان می باشد و زمین و
آسمان را به فساد کشانیده است .
اینمه اخبار و اطلاعات ، ذھن بشر را دیوانه ساخت. اینھمه آزادی زن و مرد را ذاتاً دریده نمود و شرم را
نابود ساخت . اینھمه کالاھای مصرف بچه ھا را مبدّل به اژدھائی نمود که جز آتش تولید نمی کنند . و ھر
چه می بلعند و می درند بلعنده تر و درنده تر می شوند .
ظرف وجودی بشری در ھم شکسته شده و لذا برای بشریت ھیچ معنا و انگیزه و ھدفی معنوی باقی
نمانده است . زیرا وجود محصول حدود است و حدود ھا نابود گردیده است : حدود عاطفی، حدود عقلی،
حدود غریزی و حتّی حدود حیوانی و نباتی و جمادی در ھم شکسته است . این بی حدودی ھمان معنای
بی ھویتی و احساس پوچی و نابودی است که بصورت جنون و جنایات و خیانت ھا و تبھکاریھا و مفاسد
خودنمائی می کند . و بدینگونه ھیچ راه نجاتی باقی نمی ماند الّا یک جنگ جھانی و یا بلائی آسمانی یا
یک بیماری مسری جھانگیری که بتواند بشر را یکبار دگر به حدود وجودش بازگرداند و او را به خود آورد .
ناجی موعود بدون چنین پیش زمینه ای قادر به نجات ھیچکس نیست .
از کتاب " دائره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد دوم ص 25
جنی بنام نبوغ
جنون و رفتارھای مالیخولیائی و بیقراریھای حاد و فراگیر درکودکان ، یکی دیگر از ویژگیھای
مدرنیزم است.
در تجربه به درمان امراض روانی به دو منشاٌ اساسی برای این نوع امراض در بچه ھای زیر سن
بلوغ پی برده ام : تلویزیون و والدین (بخصوص مادران). برنامه ھای مالیخولیائی تلویزیونی و ماھواره
ای و ویدئوئی ذھنیت بچه ھا را مسخ می کنند و حالات و امیال مالیخولیائی والدین و خاصه مادران ھم
قلوب و عواطف بچه ھا را مسخ می نماید . این نوع جن زدگی و شیطان زدگی در بچه ھاست که بندرت
درگذشته ھا گزارش شده است .
مثلا موجوداتی بنام سوپرمن و مردعنکبوتی مبدل به جن بسیاری ازبچه ھا شده اند که شبانه روز
دست از سر ذھنیت بچه ھا برنمی دارند . به تجربه درمانی مسلم شده است که با فاصله گرفتن از
تلویزیون و این نوع برنامه ھا بسرعت شفا حاصل می شود . ولی آنچه که لا علاج تر است جنون
والدین و مخصوصا مادران است که روابطی عاطفی با بچه ھا دارند و بچه ھا نیز از آنان رھائی ندارند .
یک نمونه واقعی مثال می زنم : پسر بچه ای چھارساله به ناگاه از خواب شب برخاست و نعره
کشان و ضجه زنان و دیوانه وار بر سر و صورت مادرش که درکنارش خوابیده بود میکوبید و مستمرا داد
می زد که : آزادی ،آزادی ،آزادی .... بسیار جالب است که آن مادر ھمان شب جدا قصد طلاق گرفتن
از شوھرش را داشته و شعار او ھم علنا رھائی از اسارت زناشوئی بوده یعنی دراین طلاق
درجستجوی آزادی بوده و آزادی مبدل به جن نفس او شده بود.
جالب اینکه این پسر بچه وابستگی بسیار شدید و غیرعادی به مادرش داشته و به کمترین تغییر و تحول
روانی در مادرش واکنش نشان می دھد .
می دانیم که جنون حاصل از خود – بیگانگی انسان از واقعیت است . گاه انسان به حدی دچار خود
– فریبی و دروغ و انکار واقعیت می شود که پدیده ھای کاذب محیط به آسانی در او رسوخ کرده و
وجودش را تسخیر می کنند و تبدیل به ھویت و ملکه جان او می شوند . و اگرھم به وجود اجنه
و شیاطین باور داشته باشیم و بدانیم که تا چه حدی درعطش رسوخ و تسخیر وجود آدمیان ھستند
و شبانه روز درجستجوی انسانھای بی صاحب و بی اراده و بی شعورند آنگاه جنون رابه معنای جن
زدگی و ورود اجنه در بشر بھتر درک می کنیم .
اثر مسخ کننده برنامه ھای تلویزیونی بعنوان علت جن زدگی از این بابت است که شعور و آگاھی
کودک را سلب می کند . در واقع این نوع برنامه ھا زمینه ساز جنون ھا و شیطان زدگی ھستند . کلا
تلویزیون یکی از اساسی ترین علت امراض حاد روانی خاصه در کودکان و نوجوانان است زیرا ذھن
آنھا را از واقعیت بیگانه می کند مخصوصا فیلم ھای سینمائی و در راٌس آنھا سینمای تخیلی. ھرچند
که رئالیستی ترین فیلمھا نیز تخیلی ھستند و اثر تدریجی آنھا در روان بزرگ و کوچک نامرئی میباشد
و در طولانی مدت آشکار می شود . ولی بچه ھا واکنش سریعتر و شدیدتری نشان میدھند و لذا نمونه
ھای بسیار خوبی برای درک اثر تلویزیون و سینما بر روان انسانھا محسوب می شوند .
امروزه بسیاری از جن ھا و شیاطین تحت عناوین و شعارھای بسیار لطیف و پر طمطراقی ھمچون
آزادی ، استقلال ، خوشبختی ، برابری ، عشق و پیشرفت بر وجود انسانھا حکم میرانند. عملا ھم
شاھدیم که بسیاری ازجنون ھا و جنایتھای عصر جدید تحت این عناوین به فعل می آیند و تقدیس می
شوند . امروزه حتی بسیاری از جنونھای کودکان تعبیر به بلوغ و نبوغ زودرس می شوند و بدین طریق
امکان می یابند که کل وجود کودک را به تسخیر آورند و بواسطه والدین ھم موردحمایت قرار گیرند .
والدین مدرن بزرگترین پروارکننده اجنه و شیاطین درکودکانند چرا که خودشان این اجنه وشیاطین رادارا
ھستند منتھی در خودشان امکان ظھور و بروز ندارند و لذا آنھا را به وجود بچه ھایشان منتقل میکنند
و به ناگاه بچه ھایشان مبدل به دیوھای عذاب والدین می شوند و سر از بیمارستان و تیمارستان
درمی آورند . و بدین طریق جنون و مالیخولیای بچه ھای عصرجدید تعبیر به نبوغ می شود و گوئی که
نسل جدید قربانی نبوغ شده اند و عشق والدین خود ؟! درحقیقت قربانی بی شعوری وشقاوت
ھستند . شقاوتی که نام مستعار آن آزادی است و استقلال . جنونی که نام مستعارش ھنر و نبوغ
است . اجنه و شیاطین نیز به تبع آدمھا آموخته اند که برای خود نامھای مستعار شاعرانه و علمی و
فلسفی و عاشقانه قرار دھند تا مطلوب طیع قربانیان خود قرارگیرند و این قربانیان با رغبت بیشتری
جان و روان و اراده خود را تحت فرمان آنان قرار دھند.
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد اول ص 115
مشکل ما چیست؟
(آسیب شناسی فرهنگی)
بزرگترین و محوری ترین مشکل فرھنگی جامعه ما از عالم تا عامی و از پیر تا جوان و زن و مرد اینست
که گوھره « نمی دانم » را در ذھن ودل خود از دست داده ایم و ھر کسی در کشور ما خود را یک
نابغه و علامه دھر وعارف کامل می داند.
که تبلیغات رسانه ھا مھمترین نقش را در این مرض و مصیبت عظیم اجتماعی ایفا کرده اند. این غرور
ملی که شبانه روز بھر بھانه ای بر سر ما می بارد مغزھا و وجدانھا و قلوب را دیوانه کرده است
و سئوال کردن را میرانده و تحقیق و جستجو را منتفی ساخته است.
بعد از تبلیغات رسانه ھای ملی، کامپیوتر و اینترنت از عوامل این فاجعه می باشد که باز ھم تبلیغات
رسانه ملی در القاء و تشدید آن بسیار مؤثر بوده است ھمانطور که امروزه یک نوجوان در پای میز
کامپیوتر احساس خدائی دارد در حالیکه اکثراً یک بیمار روانی است و بزودی سر از بیمارستان،
تیمارستان یا زندان در می آورد البته اگر به عضویت شورای شھر در نیاید و یا مدیر کل اداره و
کاندیدای مجلس و وزارت نشود.
این خودستائی ملی که جدیداً از رسانه ھای ما غوغا میکند عواقب مرگبارش تا ھم اکنون پیدا شده
است . یک دوره ای بر زبان آوردن واژه ملت و ملیت و ایرانیت یک جرم سیاسی محسوب می شود و
حالا جایزه ھم دارد. این ناسیونالیزم نیھیلیستی ما را به کجا میبرد؟ خودستائی ملی از نتایج پوچی
و بی ھویتی در یک جامعه است.
فرزند چیست ؟(آئینه کفر و دین )
خودشان را خالق او می پندارند و مالک سرنوشت او .
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد اول ص 42
زنان بچه باز
بچه بازی در مردان یک عارضه است ولی در زنان یک غریزه است که اگر به قوه عقل و ایمان بر آن
فائق نیایند تمام دنیای خود را که شوھر و بچه ھا ھستند از دست می دھند زیرا ھر دو را از خود
منزجر می سازند و آنگاه به انتقام از ھر دو پرداخته و در این انتقام دین خود را ھم تباه می کنند .
بچه بازی مادران صد البته چنان سیمایی مقدس به خود میگیرد که بر حسب ظاھر جای ھیچ عیبی
نیست و بلکه مستحق تمجید می نماید . ولی خود بھتر میدانند که در این بازی مشغول چه فتنه و
مکر و سودایی ھستند . برای مادران کفری عمیقتر از این بازی ھولناک وجود ندارد که بھشت زیر
پایشان را مبدل به دوزخ ساخته و آنھا را می سوزاند و شوھر و بچه ھا را فراری میدھد .
زن پس از ناکامی در شوھر خواری به بچه خواری می پردازد که تا ابد در گلویش گیرکرده و به
خفقانش می اندازد . این بچه خواری در حین بازی در زن سیمایی عاشقانه و ایثار گرانه دارد ولی فقط خدا
میداند که در این سودای شیطانی چه شقاوت و جنونی حاکم است که بچه ھا را نھایتاً در سن بلوغ
به غایت نفرت و گریز از آنھا می رساند و از آنجاست که تا به آخر عمر مشغو ل آق و داغ کردن
فرزندان خواھند شد و به افسرده گی ابدی خوھند پیوست که عذاب آن شقاوت ملوس است . و آنگاه
به یاد شوھر می افتند و به او روی می کنند که دیگر نیست و آنگاه داغ یک حسرت ابدی بر دل
انجمادی که شاید تا قیامت ذوب گردد .
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد اول ص 19
فرزندان ناهنجار و ازدواج فامیلی
بگیریم . نژاد پرستی چه ملّی باشد و چه مذھبی یکسان است .
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد پنجم ص238