خود فریبی اهل کتاب - جهل مرکّب و حجاب اکبر
موضوعات: سایر مطالب,
برچسب ها: هوش , غرور , کبر , رشد ,
[ بازدید : 162 ] [ امتیاز : 3 ] [ امتیاز شما : ]
فلسفۀ فالگیري
عصر جدید عصر جھانی شدن ھمۀ امور است از جمله جھانی شدن فالگیری و استخاره و انواع خرافات .
گرایش به فالگیری و انواع شعبات آن، برخاسته از بن بستھای زندگی مدرن است . در واقع میل به فا
لگیری ھمان پناه بردن به جھل خویشتن است و نیز راھی برای خروج از آن . می توانیم این امر را نوعی
گرایش جاھلانه به ماوراء طبیعه نیز تلقی کنیم . فالگیری نوعی گریز از فھم مسائل است درست به
ھمین دلیل عاقبت آن به خرافات جنون آمیز و گاه به روان پزشک و تیمارستان می انجامد . گاه آدمی به
بن بستی می رسد و بر سر دو راھی یک انتخاب، سرگردان می شود و با اینکه به واسطۀ عقل و تجربه
راه درست را میداند ولی میل به انتخاب نادرست دارد ولی از عاقبت شوم این انتخاب میترسد و لذا برای
فرار از مسئولیت آن، به فال روی میاورد . و جالب اینکه در پاسخ ھر فال و استخاره ایی اگربه نفی
انتخاب مطلوب نفس خود برسد باز به تکرار و تفسیر و تبدیل فال میپردازد و آنقدر ادامه می دھد تا به
تصدیق عمل نادرست برسد و بدینگونه مسئولیت آن عمل نادرست را به گردن ماوراء طبیعه و در واقع به
گردن خدا می اندازد. پس واضح است که چه عملی جنون آمیز و منافقانه می باشد. در کلام آخر فالگیری
از ھر نوعی چیزی جز شرّ و گناه اعمال خود را به خدا نسبت دادن نمی باشد و گناھی بزرگتر از این
نیست . گناھی که از اصل آن عمل زشت، نابخشودنی تر است و درست به ھمین دلیل عاقبت این راه و
روش به غایت حماقت و جنون می انجامد . و میدانیم که حماقت عذابی غیر قابل شفاعت است .
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد پنجم ص 191
اخطار ! جنون کامپیوتري
امروزه با اندک دقّتی بوضوح شاھد پیدایش نسلی ھستیم که اسوه کبر و غرور و ادعاھائی تو خالی
ھستند و در عین حال دچار نوعی از خود - بیگانگی و خود –شیفتگی بیمار گونه توأم با بیقراری و کلافگی
و افسار گسیختگی بیمار و جنون آمیز ھستند و خود را علّامه دھر و نابغه ای منحصر بفرد می پندارند و
جز خود ھیچکسی را قبول ندارند . اینان را بایستی مبتلا به جنون کامپیوتری دانست که اعتیادشان به
کامپیوتر بسیار شدیدتر از مواد مخدر است و می دانیم که بتازگی در برخی از کشورھای جھان مراکز ترک
اعتیاد و باز پروری روانی این نوع معتادان و بیماران روانی گشایش یافته که مراجعین به این مراکز به صف
ایستاده اند . وبسیاری ھم تاکنون در جریان ترک ، خودکشی کرده اند . دیگر از ویژگیھای این نسل جدید
بدبینی و وسواس فزاینده نسبت به سائر انسانھاست و ھمه را مولّد ویروس کامپیوتری می پندارند .
بنظر می رسد که کامپیوتر مولّد ویروسی بسیار مھلکتر از ویروسھای مشھور است که برنامه ھا را بھم
می ریزد و حافظه کامپیوتر راپاک می کند . وعجیب اینکه دیگر از ویژگی ھای این معتادان نسیان فزاینده
است که در مراحل اولیه بصورت بد قولیھا خود نمائی می کند و لذا آنھا را بسرعت به انزوا می کشاند که
ھمین انزوا موجب ابتلای بیش از پیش به کامپیوتر می شود .
علاوه بر این رشد فزاینده انواع بزھکاری و دروغگوئی ھای رسوا می باشد . گوئی کامپیوتر مولد
شیطانی است که در کاربرھا رسوخ کرده است و براستی شعور و وجدان و اراده را از آنان پاک می نماید
و حافظه شان را نیز مختل می کند . و حتی بتدریج در آنان پس از یک مرحله انحراف جنسی ، مولّد عقیم
شده گی جنسی است ھم به لحاظ ھورمونی و ھم روانی .
ھمه کسانی که شاھد چنین مبتلایانی ھستند این ویژگیھای شیطانی و جنونی را بوضوح می بینند و
غافل ازاینکه این بیماری نابود کننده روح انسان از پیشرفته ترین تکنولوژی بشر مدرن می باشد و لذا
کسی شھامت چنین ادعا و اعتراضی را ندارد زیرا متھم به ارتجاع و عقب مانده گی میشود . ولی از آنجا
که ما پی ھمه این اتھامات و بدتر از اینھا را به جان و تن خود مالیده ایم به ھمه بخصوص جوانان اخطار
می دھیم که شعور و وجدان و اراده و حافظه و نھایتاً جان شما در خطر است . از این دجّال عصر جدید
بترسید و این امر را جدّی بگیرید و به وجود خود رحم کنید . ما نیز براستی از فرط ناچاری و بی چادری به
قصد پیام رسانی و انجام وظیفه دینی و انسانی خود با کمال اکراه و انزجار از این رسانه استفاده می
کنیم که آنھم در سطح بسیار ابتدائی است .
مراقب سرقت روح خود باشید تا بواسطه این گوساله سامری بلعیده نشود .
والدین عزیز این دیو روح خوار را در خانه خود به زنجیر کشید و آنرا اسباب بازی بچه ھای خود مسازید.
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد پنجم ص 226
چرا بخت من سیاهه ... تو میدونی؟
تاکنون ھنوز انسان خوشبخت و سفید بختی گزارش نشده است و آنانکه تأتر خوشبختی ایفا میکنند نیز
به تجربه ثابت شده که اتفاقا بدبخت ترند که بناگاه پرده کنار می رود و ھمه تماشاچیان را حیران میکند .
و نیز ھمه می دانیم که سیاه و سفید بختی تماماً برخاسته از افسانه پس پردۀ زناشوئی است که
افسون ھمه افسانه ھاست و سرالاسرار ھمه رازھای مگوی بشر می باشد . کل حکایات عرفانی و
ماندگار در تاریخ ادبیات جھان ھمه بر ھمین اساس پدید آمده است . ھر عاشقی یا به عرفان میرسد و یا
به مرفین .
و این داستان زندگی انسانی است که خوشبختی و کل بخت ھستی خود را در ھمین حیات خاکی نقد
می خواھد و ھمسر و محبوبش را کانون خوشبختی خود می پندارد . عشق فقط برای اینست که انسان
را متوّجه جھان دگر و برتر نماید و به وجود خداوند و حیات بعد از مرگ و بھشت و دوزخ ، مؤمن و متوّجه
سازد . عشق صورتی از جھان غیب و عالم ماوراء طبیعی بر روی زمین است و بھشت و دوزخی ھم جز در
این تجربه درک و تصدیق نمی شود . و ھمه کسانی که خدا را در جھان خود دریافته و به او مؤمن شده
اند از ماجرای عشق شناخته اند .
ھمه بخت ھا در این دنیا سیاه است منتھی بعد از این سیاھی یا آدمی حق را در مییابد و روی به حق و
منشأ خوشبختی می کند و جان و دلش را منور می سازد و یا با کفران به حق عشق و لعنت معشوق، دل
خود را ھم سیاه نموده و براستی بخت ابدی خود را ھم سیاه می نماید .
بخت ھمه سیاه است الا کسی که در جفای معشوق ، وفای خدا را بیابد و در عداوت محبوب ، محبت خدا
را کشف کند و در فنای عشق ، بقای حق را دریابد .
از کتاب دایره المعارف عرفانی استاد علی اکبر خانجانی جلد پنجم ص 243
مسرف ترین ملت جهان
حتی اکثر مسئولین طراز اول کشور ما اعتراف می کنند که ملت ما در مصرف، اسرافی ترین ملت
دنیاست. این اسراف که از منظر دین ما گناه محسوب می شود بھمان میزان شامل حال دولتمردان
ونظام حاکمیت سیاسی ما نیز می شود و البته امری طبیعی است زیرا دارای نظامی جمھوری ھستیم .
بنابراین طبیعی است که طبقه حاکمه ما اسراف کارتر باشند زیرا ثروت وقدرت بیشتری در اختیارشان
است.
از بریز و بپاشھای درون خانه ھا تا اشرافیت و رانت خواری و باند بازی جلوه ھای گوناگون اسراف است.
آنکه در اقتصاد دچار اسراف است طبعاً در سیاست و حکومت ھم دچار اسراف است و این یک قانون در
نفس بشر است.
پس ازسی سال آیه و قسم و موعظه و فلسفه و تنذیر و اخلاقیات بالاخره مسئولین مجبور شدند از
طریق بالا بردن قیمت کالاھای اساسی از اسراف بکاھند و یا ھمچون سھمیه بندی مصرف بنزین اینھمه
گرفتاری و عوارض جانبی برای دولت و ملت پدید آورند وھنوز طولی نکشیده بازار سیای بنزین پدید آمده
است .
اسراف در ھر امری حاصل بی اراده گی و بی اختیاری وافسار گسیختگی نفس و فقدان عقل وتقواست.
پر واضح است که اسراف صورت مادی و اقتصادی بی ایمانی و کم عقلی می باشد یعنی یک مسئله
ذاتاً فرھنگی و اخلاقی است ھمانطور که شاھد یک انحطاط و ضلالت عظیم فرھنگی در ھمه امور
ھستیم. و عجب است که این بن بست فرھنگی را ھم برخی می خواھند با بودجه اضافی حل و فصل
کنند. مثل اینکه بخواھیم جھل و کفر یک آدم را با اضافه حقوق برطرف کنیم. اسراف حاصل بی فرھنگی
است و بی فرھنگی ، حاصل بی معرفتی در دین است.
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد پنجم ص 121
نظري بر بی هویتّی نسل جوان
متأسفانه تھمت بی ھویتی ھمواره متوجۀ نسل جوان است در حالیکه پیران ما بسیا ر بی ھویت تر
ھستند منتھی در پس نقاب . درست به ھمین دلیل نھایتاً این پیرھا ھستند که تن به ھمان بی ھویتی
جوانان می دھند و لذا نسل آینده را می سازند . جوانان به خاطر صدقشان رسوا کنندۀ بی ھویتی والدین
خود می باشند منتھی والدین این بی ھویتی خود را در پس پردۀ نمایشھای عرفی و شرعی پنھان می
دارند و درست به ھمین دلیل عملاً مشوق بی ھویتی فرزندان خود ھستند زیرا خود از این ریا در عذابند و
نمی خواھند که فرزندانشان ھم عذاب بکشند تنھا مشکل انھا با جوانان این است که در قلمرو فامیل
حافظ نمادین ھویت باشند ولی در روابط پنھان خود ھر چه می خواھند بکنند . جنگ فرزندان با والدین و
کلاً جنگ نسل جوان و پیر ھمان جنگ بین صدق و ریا می باشد . انچه که پیران را رنج می دھد ان است
که بواسطۀ جوانان خود لو می روند و آبرویشان بر باد است .
متأسفانه آنچه که در نزد پیران جامعه ھویت نامیده می شود ھمان آبرو است یعنی ریاکاری . بیائیم باور
کنیم که جوانان آیینه باطن پیران ھستند و به جای اینھمه برنامه ریزی و ھزینه برای پرده پوشی و یا به
اصطلاح علاج بی ھویتی جوانان، فکری به حال بی ھویتی و ریای پیران کنیم که زیر بنای ھویت جامعه
ھستند . ھویت ذاتی جوانان ھمان صدق است که اصل دین است پس بیاییم بر این سرزمین بذر معرفت
بکاریم نه سیاست و مصلحت و تزویر و ریا . به یاد اوریم که نخستین مؤمنان و مریدان ھمۀ انبیاء و اولیای
خدا جوانان بوده اند و نه پیران . بھتر است ما پیران به خود تکانی بدھیم و خود را اصلاح کنیم و دست از
سر جوانان برداریم . کفر آشکار جوانان از نفاق پیران است بیاییم این نفاق کھنه را درمان کنیم .
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد پنجم ص 197