مکتب اصالت اقتصاد
موضوعات: اقتصاد -سیاست,
برچسب ها: اقتصاد , خوشبختی , سوء تغذیه , امام خمینی ,
[ بازدید : 106 ] [ امتیاز : 3 ] [ امتیاز شما : ]
چرا خودنمائی می کنید:
(پاسخ به یک نامه)
س: شما در زندگینامه خود با طرح مکاشفات و کرامات خود به یک خودنمائی و جلوه گری بسیار زننده ای
دست زده اید این برخلاف موازین اخلاقی خودتان نیز می باشد . آیا اینطور نیست ؟
پاسخ ما : ھمانطور که در مقدمه و متن این زندگینامه ھای عرفانی متذکر شده ایم طرح این امور نیز
حجتی برحق دین و معرفت و ادعاھای ماست. و دیگر اینکه در عصری که خود ھمه به کفر و الحاد و
مفاسد و فنون مادی افتخار می کنند و این افتخارات را بر علیه معارف دینی بکار می برند طرح امور
متافیزیکی امری واجب است . و نکته دیگر اینکه دعویھای عرفانی و متافیزیکی نمودن شھامت عظیمی
می طلبد چرا که محتاج به پاسخگوئی است . درحالی که آدمھا معمولاً حتی شھامت طرح یک رویا از خود
را ھم ندارند. و بعلاوه ما با طرح این امور متافیزیکی مگر حق و حقوق چه فرد یا گروھی را ضایع کرده ایم
و از این بابت چه مزد و منتی از کسی طلب نموده ایم الا اینکه بی مزد و منت تمام عمر خود را وقف
خدمت به مردم نموده ایم و از این بابت ھم عموماً جز عداوت دریافت نکرده ایم. حال اگر طرح این معارف
متافیزیکی موجب تحقیر دعویھای دینی و عرفانی کسی می شود بسیار متأسفیم . قصد ما تحریک
غیرت دینی و عرفانی است و تحقیر نیز نھایتاً موجب تحریک است.
و اما نکته آخر اینکه ما این معارف متافیزیکی را در اواخر عمر خود بیان کرده ایم که دیگر امید و انتظاری
دنیوی برایمان باقی نمانده است.
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد چهارم ص 40
نشانه هاي دوست و دشمن
(روانشناسی تقوي)
دوست شما کسی است که قلباً مجذوبش ھستید ولی عملاً و ذھناً از وی ھراسانید و می گریزید. او
دوست و ناجی و یاور سعادت شماست. و دشمن شما کسی است که از او قلباً بیزارید ولی در عمل
بسویش جذب می شوید و ذھناً در وی مصالحی می یابید. او دشمن سعادت حقیقی شماست و در واقع
شیطان شماست.
پس اراده ذھنی خود را مھار کنید و بسوی کسی بروید که قلباً شما را جذب می کند و بگریزید از کسی
که قلب شما از او بیزار است و ذھن شما او را تصدیق می کند. به دل خود اعتماد کنید که خانه و منظر
خداست و ذھن خود را تسلیم دل نمائید. ذھن شما دنیای شماست و دل شما ھم آخرت شماست. ذھن
شما قلمرو ھوسھا و فریبھای شماست و دل شما امر به حق و تعالی و منافع ابدی می کند. عاقل آن
است که ذھن را تسلیم دل می کند و احمق آن است که دل را در قبال ذھن خود سرکوب نماید تا آن حد
که دل بمیرد . و آنگاه روشنائی و رھنما و حق و وجدان خود را کشته اید و در تسخیرشیاطین ھستید. دل
شما به سوی دوست سرنوشت شما میرود و ذھن شما بسوی دشمن سرنوشت شما میل میکند. دل
شما باطن آدمھا را می بیند و ذھن شما فریب ظواھر را می خورد. به دل خود اطمینان کنید و از ذھن خود
بپرھیزید. این روانشناسی تقوی و ھدایت است. البته این قانون درباره کسی که دلش را میرانده است
مصداق ندارد زیرا دلش در تسخیر شیاطین است و این عذاب کسی است که آگاھانه به دوست حقیقی
خود خیانت کرده است.
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد چهارم ص 235
تساهل در دین (پاسخ به یک نامه)
س: اینگونه که شما معارف دینی را عرضه می کنید و مته به خشخاش می زنید و موی را از ماست می
کشید ھیچ کس قادر به دین داری نیست و مردم از ھمین دین نیمه کاره خود ھم مأیوس شده و دست
می کشند. آیا بھتر نیست که مقداری تساھل در دین داشته باشید؟
پاسخ : تساھل در دین یا تساھل در شرک و نفاق؟ آیا ما در کجا دعوت به ریاضیت و نماز شب و اعتکاف
نموده ایم وبرای عبادت آنھمه شکیات و وسواس و عذاب درست کرده ایم که مردم از خدا و دین بیزار
شوند؟ تمام دعوت ما به تفکر و مراقبه و معرفت است و نه ھیچ کاری که آسان باشد یا سخت. علاوه بر
این مطمئن باشید که در دین بااکراه و ریا جز کفر پنھان و بدبختی ورسوائی حاصل نمی آید و این نوع دین
اگر تعطیل ھم شود ھم خدا را راضی می کند و ھم به نفع مردم است زیرا خداوند می فرماید که ھرگز
گناه شرک و نفاق را نمی بخشد و عذاب می کند و بلکه گناه کافران بی ریا را با یک توبه جمعاً می بخشد
بی ھیچ عذابی. اتفاقاً ما دین را بسیار آسان کرده و بلکه شرک و نفاق را سخت و عذاب آور نموده ایم.ھر
که دین خدا را سخت جلوه دھد منافق است.
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد چهارم ص 48
فلسفۀ خود کشی »
است و ھمین امر زمینۀ روانی خود کشی می باشد . خود کشی معلول آزادیھای بی قید و شرط است.
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد چهارم ص 169
زن خوب و زن بد
اگر تاریخ بیانگر وجھی از حقیقت انسان باشد ھرگز زن خوب و ماندگار بعنوان یک معنا و اسوۀ قابل
ستایش،زنی فرمانروا یا دانشمند و ھنرمند و یا حتّی مبارز نبوده است . اینھا جملگی ارزشھای مردانه
است و برای مردان موجبات ھویت ماندگارند ھر چند که گھگاھی زنانی ھنرمند و فرمانروا و عالم ھم پدید
آمده اند ولی ھرگز بدینوسیله دارای اعتبار جاودانه نشده اند . زنان در قلمرو ارزشھای مردانه بسیار
بندرت قابلیت و واکنش مثبت و شریفی پدید آورده اند . مثلاً زنان فرمانروا شقی ترین فرمانروایان تاریخ
بوده اند و یا زنان ھنرمند بواسطه ھنرشان دچار غرور و تباھی عظیمی شده و اصالت زنانگی خود را باخته
اند مثل کلئوپاترا و سوفا .
در یک کلام زن خوب فقط و فقط در یک معنا و ارزش درخشیده و منحصر بفرد شده است وآن عصمت و وفا
بوده است زنانی مثل ھاجر ، مریم ، خدیجه و فاطمه و امثالھم جملگی از ھمین بابت تبدیل به اسوه ھای
ھویت زنانه بوده اند . برای زن و مخصوصاً زنان با استعداد دامی ھولناکتر از تبعیت و تقلید از ھویتھای
مردانه نبوده است که امروزه اکثر زنان مدرن را مبتلا ساخته و عقیم نموده است . این عقیم شدگی
ھویت و روح زنانه است .
ھمانطور که زنانگی به لحاظ جنسی امری اندرونی و باطنی و پنھان است ھویت زنانه ھم ھمواره رمزوار
و پنھان است و به ھمین دلیل از ھویت بزرگانی چون ھاجر و مریم و فاطمه تقریباً نشانه و تظاھر چندان
قابل بیانی وجود ندارد و بلکه چون نوری مقدس و بخودی خود درک و تصدیق می شوند . تلاش زن برای
مشھور شدن که ھویتی مردانه است قلمرو رشد تباه شدگی و ھلاکت اوست. زن خوب بواسطه نور
عصمت خود می درخشد نه شھرت بازاری .
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد چهارم ص 202
بهترین دوستان شهر بیکسی
خداوند در قرآن به مؤمنانش وعده می دھد که دین را برای خدا خالص کنند ھر چند که تنھا و بیکس می
شوند ولی خداوند انبیا ءو شھداء و صدیقین را با آنان محشور می کند و اینان خوب رفیقانی ھستند . این
حشر با مخلصین است در حیات دنیا . این بدان معناست که آنھا زنده اند و مخلصان را تنھا نمی گذارند
و یاریشان می دھند .
به لحاظ معرفتی این واقعه حیرت آور بدان معناست که عالم وجود دارای درجات و طبقاتی است و ھر کس
بمیزان سعی در دین و معرفت و صدقش به لحاظ باطنی در مقامی ویژه از جھان قرار دارد و با ھمه اھالی
ھمان طبقه از جھان محشور است چه زنده و چه مرده.
مؤمنان از اھالی آخرت ھستند حتّی در ھمین دنیا . تن آنھا در این دنیا مشغول انجام وظیفه است
و مرارتھا می کشد ولی دل و جانشان در جھانی دگر اقامت دارد و با ھمطرازان خود ھمزیستی می کند .
تن آنھا محبوس در خاک است و لذا گفته شده که حیات دنیا حبس مؤمنان است . و این تن در این جھان به
غایت استضعاف می رود و فقیر و بیمار و بیکس می گردد و امتحانی بزرگ برای خلایق است. و اینانند خلفای
خدا و وارثان زمین.
ھرچند که بھترین دوست ھمنشین آدمی ، خداست . و خوشا بحال کسانی که با او زندگی می کنند
و ھمچون چوپان مولوی ، دستانش را می شویند و پاھایش را می مالند و موھایش را شانه می کنند . این
حدیث شام آخر مسیح ھست که گفت: یاران ، مرا به شما نیازی افتاده است تا پاھای شما را بشویم .
پاھایش را شست و آنگاه از صلیب بالا رفت تا رخسارش را نظاره کنند . در آنجا کمی معطل و منتظر ماند
و کم کم تردید آمد و گفت : پروردگارا چرا تنھایم نھادی پس کجائی ؟
و امّا بزرگترین تراژدی عرفانی اینست که یار در خانه دل باشد و محروم ز رویش.
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد چهارم ص 183
.
روانشناسی و اخلاق
می گویند که روانشناسی در قلمرو اخلاق و عواطف بشری رسالتی جز پوچ سازی و انھدام منطقی
ارزشھا و عواطف انسانی ندارد و به اصطلاح گند ھمه چیز را در می آورد . این ادعا به نوعی درست است
و به نوعی نادرست . روانشناسی مدرن اتفاقاً بطور ایدئولوژیک ( و نه علمی ) کاری جز تقدیس غرایز و
حتّی مفاسد اخلاقی ندارد و اینست که مدرنیزم و اخلاق مدرن بدون استفاده روزمره از مکاتب توجیھی
روانکاویھا قادر به ادامه حیات نیست . ولی آنچه که براستی گند اخلاقیات و عواطف قشری و قرار دادی و
سنتی را در می آورد معرفت نفس است که بر پایه اصول اخلاق الھی به انسان نظر می کند و نسبیّت
ھای ارزشی را در مقابل مطلق قرار داده و لذا ھمه عواطف و ارزشھای عرفی را پوچ می کند . ولی این
پوچ سازی امری خلاق و امیدوار کننده و محرک بسوی اخلاقی برتر و عمیق تر و خالص تر و عارفانه است و
این ھمان تبدیل ارزشھای عرفی به حقایق و اسرار عرفانی است : عرفانی کردن عرف ! که یکی از
رسالتھای نشریه ماست . بی تردید برای حصول اخلاقی خلاق و عاطفه ای عمیق و پویا لازم است که
اخلاق پوسیده و ریائی و عواطف غریزی و جانوری کالبد شکافی شود تا امراض و آفتھایش دفع گردد تا
صدقی عارفانه و محبتی جاودانه ممکن گردد تا در گذار حوادث و بحرانھای ھویتی این دوران و طوفانھای
نیھیلیستی روح انسانیت از میان نرود و با فروپاشی ارزشھای سنتی ، بنیاد اخلاق و معنویت برکنده
نشود. انسان مدرن در شرایطی بسر می برد که اگر ھر روزه مترصد کشف معنائی برتر و ذاتی تر نباشد
ھر آن محکوم به پوچی وتباھی و خود - براندازی است . و جز بواسطه معرفت نفس نمی توان از تباھی
روانکاوی مدرن نجات یافت .
از کتاب" دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد چهارم ص 126