آیا دورة تاریخی دین بسر آمده است؟
موضوعات: سایر مطالب,
برچسب ها: روح , دین , مذهب , جهانی شدن ,
[ بازدید : 149 ] [ امتیاز : 3 ] [ امتیاز شما : ]
کتاب های توصیه شده توسط استاد به ترتیب زیر:
دانلود- دائرة المعارف عرفانی (6 جلد)
دانلود- آخر الزمان شناسی عرفانی (رساله نجات) 1388 (Theosophy of Apocalypse)
دانلود- چه باید کرد (دستور العملی در آداب بهزیستی و هدایت آخر الزمان) 1379
دانلود- آخرالزمان خانواده(تمدن بچه ننه) 1394 (The apocalypse of family)
دانلود- فریاد زن (خود شناسی زن آخر الزمان) 1392 (Womanly self-knowledg)
دانلود- ذکر(روش شناسی قرآن در خلق جدید انسان) 1392 (Eternal Now)
دانلود- مبانی عرفان عملی 1392 (Principles of practical Theosophy)
دانلود- راز دهر 1392 (Secret of the time)
دانلود- قیامت نامه(اسرار واژگون سالاری بشر) 1392 (The secrets of human reversality)
دانلود- ارض ملکوت و فرج امام زمان(عج) 1394 (Earthy paradise)
دانلود- علم رحمت مطلقه-خلقت رحمانی و خلقت رجمانی 1394 (The absolute mereifulseience)
دانلود- اسرار صلوة (فلسفه نیایش) 1387
دانلود- زندگی ماوراء طبیعی من- نظری بر اسفار سبعه زندگانیم-جدید 1393
دانلود کتابهای فوق در یک فایل زیپ
فلسفه قرض الحسنه
پایان تاریخ دروغ مبارکباد !
تاریخ تمدن مادی بشر در یک کلام تاریخ دروغھای بشر است . دروغی بنام تمدن ، دروغی بنام فلسفه ،
دروغی بنام علم ، دروغی بنام تکنولوژی ، دروغی بنام رفاه و پیشرفت ، دروغی بنام آزادی و دموکراسی
و برابری ، دروغی بنام سوسیالیزم و فمینیزم ، دروغی بنام حقوق بشر ، دروغی بنام انترناسیونالیزم ،
دروغی بنام ناسیونالیزم و ... و دروغھائی ھولناکتر از این دروغی بنام مسیحیت که از عداوت با مسیح
برخاسته بود ، دروغی بنام صھیونیزم که از عداوت با موسی برخاسته بود و دروغی بنام اسلام که از
عداوت با محمد (ص) و علی (ع) برخاسته بود و ... و دروغی لطیف تر و شیطانی تر از ھمۀ اینھا دروغی
بنام عشق و ایثار که اشد آدمخواری بود . و نیز دروغی عظیم بنام تاریخ . و بشمارید صدھا دروغ دیگر را :
تعلیم وتربیت ، صلح جھانی ، استقلال ، فضیلت ، تقوا و زھد ، روحانیت و قداست و دروغی بنام بھداشت
و درمان ، و دروغی دگر بنام تروریزم ، و دروغی دگر بنام مبارزه با تروریزم ، و دروغ مدرن دیگری بنام
انقلاب و پدر ھمۀ دروغھا یعنی مدرنیزم . و دروغھای مکتبی مثل اصالت وجود ، اصالت انسان ، اصالت زن ،
اصالت دل و اصالت ھنر ، رومانیزم ، اکسپرسیونیزم ، ھیپی گری ، درویشی گری ، بھائی گری ، انرژی
درمانی ، احضار روح ، و دروغھای به اصطلاح علمی : روانشناسی ، جامعه شناسی ، مردم شناسی ،
انسان شناسی ، روح شناسی و.... .
و در ھزارۀ سوم شاھد رسوائی و فروپاشی تاریخ دروغھای بشری ھستیم که خود بدست خود رسوا
شده و به خود براندازی مبتلا گردیده است و بھمراه نظامھای جھانی خود در خود می شکند . ھزارۀسوم
ھزارۀ بحران است : بحران لایۀ اوزون ، بحران ایدز ، بحران اعتیاد ، بحران خودکشی ، بحران تروریزم ،
بحران مالی ، بحران لیبرالیزم ، بحران انرژی ، بحران نان ، بحران پزشکی ، بحران زناشوئی ، بحران
جنسی ، بحران امنیت ، بحران عشق ، بحران آنفولانزا ، بحران آب ، بحران اخلاق، بحران سونامی، بحران
زلزله ھا و... و اینھا یعنی بحران علم و تکنولوژی و تمدن بشری و بحران تاریخ : پایان تاریخ : آخرالزمان !
در دورانی ھستیم که براستی جز خدا پناه و یاوری نیست . ولی نه آن خدائی که خود دروغ اکبر و جھانی
ترین دروغ بشر بود و ھر فرد و گروھی خودش را بنام خدا می پرستید . بلکه خدائی در ھیبت انسانی .
ھموئی که ناجی موعود نامیده می شود .
در حقیقت ظھور این خدای انسانی و انسان خدائی است که ھمۀ دروغھا را رسوا کرده و دروغگویان را
افشاء نموده است و دروغشان را برسرشان شکسته است .
ظھور انسان راستین است که انسان دروغین را با خودش به بن بست و خودبراندازی کشانیده است .
ظھور انسان بر انسانیت مبارکباد !
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد پنجم ص 64
دین مرده و دین زنده
همواره دو نوع دین وجود داشته است : دینی که به ارث گرفته
می شود و در بستر تاریخ و شجرۀ نژاد حرکت می کند و لذا
دو عنصر ذاتی دارد که یکی نژاد پرستی است و دیگری اخباریگری
و لذا ریشه در گذشته دارد و از عالم اموات به ما می رسد و به
صورت سنت ها و آداب و شعائر خود نمایی می کند . این دین
ربطی به وجود افراد پیرو خود ندارد و در آنان بی ریشه است و
این دین کفر است که بر اسطوره ها و قدمت و سنّت پدران استوار
است که قرآن کریم آن را مذهب کفر نامیده است که خدای این
مذهب هم طبق کلام قرآن در جایی بسیار دور است در جایی از
ازلیت تاریخ و پشت بام آسمان . این دین مرده است و هیچ دخالتی
در زندگی عملی و جوهره حیات فرد ندارد . و به بهانه ایی محو
می گردد فی المثل به واسطه دوری فرد از نژاد و یا پیدا شدن اخبار
و احادیث ضدّ و نقیض در تاریخ و یا به واسطه یک فلسفه ضدّ مذهب .
لذا پیروان این نوع دین ، خواه ناخواه دچار تناقض و ریا و نفاق و عذاب
می شوند زیرا دارای ایمان قلبی نیستند و به قول علی )ع( این دین
عاریه ایی است . و امّا دین دیگری وجود دارد که البتّه همواره بسیار
کمیاب است و آن دین مؤمنان است که دارای رسول یا امام و یا پیری
زنده هستند که نور ایمان را در قلوبشان برافروخته است، این دین قلبی
و زنده و حیّ و حاضر است و اتفاقاً فقط در این دین است که حقانیت
رسالت انبیای الهی و احکام شرعی درک و تصدیق شده و صادقانه و
بی ریا به فعل می آید و قدرت نژاد و اخبار و فلسفه نمی تواند این
ایمان را به بازی گیرد زیرا خودی است . دین زنده می تواند به طور
طبیعی در زندگی جاری شود و به واسطه شعور قلبی در هر عصری
حلال و حرام را تشخیص دهد ولی دین مرده و عاریه ایی یا توسل به
صدها آیه و حدیث و اخبار و فلسفه هم قادر نیست حتی درباره یک
امر به فتوای یقینی نائل آید. دین تاریخی مشمول مرور زمان است و
در گذر دورانها به تدریج رنگ می بازد و از خاطره ها می رود ولی دین
قلبی خود جوش و عاشقانه است همانطور که عشق به هیچ بهانه
بیرونی منقرض نمی شود ، ایمان هم چنین است .
در طول تاریخ همواره شاهد نبرد دین مرده برعلیه دین زنده بوده ایم و
نیز اینکه بسیاری از حاملین دین زنده در این نبرد شهید شده اند .
این همان تفاوت بین دین عرفی – شرعی از دین قلبی – عرفانی است .
و امّا نکته آخر اینکه دین کفر که وجه مسلط بر اکثریت بشر بوده است
نیز بر حقی عظیم استوار است که حداقل این حق همان حراست از
علائم و شعائر مذهبی می باشد و حافظ سنت هایی است و
عرفهایی پدید می آورد که بستر مدنیت و قوانین اجتماعی است که
بدون آن این نظم نابود می شود . این را نیز بدانیم که کفر نیز
وجهی از دین است همانطور که دوزخ.
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد چهارم ص 92
معارف شما غیر عملي است !
برخی از مخاطبان ما می گویند که حرفهای ما مطلقاً مقرون
به اجرا نیست و مشتی شعارهای مطلق گرا و آرمانی است
و اصلًا به درد زندگی امروز نمی خورد و از بنیاد گرائی طالبان
هم بدتر است .
پاسخ ما :
یکی می گفت آدم اگر بخواهد براساس قرآن دین داری و مسلمانی
کند بهتر است خودش را بکشد چون مطلقاً محال است . ولی واقعیت
اینست همانطور که خود قرآن هم می گوید این کتاب فقط موجب
هدایت مؤمنان است و اتفاقاً کافران را گمراه تر می سازد و منافقان را
هم رسوا می کند . حال حرفهای ما هم نمی تواند برحق تر و بهتر از
قرآن باشد زیرا هر چه که فهمیده ایم از قرآن بوده است و سعی
می کنیم که قرآن به زبان فارسی و امروزی ترجمه کنیم همین و بس .
مخاطب حرفهای ما همه طبقات مردم اعم از کافر و مؤمن و منافق
هستند و لذا اثر این حرفها هم به درجه ای همانست که دربارۀ قرآن
نقل کردیم . و این همان رشد و هدایت است زیرا هر کسی آنچنان تر
می شود و سریعتر به غایت خودش می رسد حتّی کافران هم به
غایت کفر خود رسیده و لذا امکان توبه می یابند تا آدمی به انتهای
کفر خود نرسد از آن دل نمی کند الّا عاقلان که اهل عبرت هستند و
الزام نیست که حتّی درچاهی سقوط کنند تا نتیجه آنرا درک و باور
نمایند . هر حقیقتی به همان میزان که هدایت کننده است گمراه کننده نیز هست .
جامعه بعنوان قلمرو تمدن و تاريخ بشری در آن واحد هم می تواند عرصه گمشدگی فرد باشد و هم رشد و
هدايت. قرآن کريم مؤمنان را از پيروی از اکثريت جامعه يعنی روح حاکم بر مردمش منع نموده و اين پيروی را منجر به ضلالت می داند. جامعه يکی از مهمترين زمينه های از خود بيگانگی افراد و نيز يکی از جبرهای
حاکم بر فرد می باشد. هر فردی در رابطه با سائر افراد جامعه تجزيه و تحليل می رود و بدينگونه مسخ و بی
هويت می گردد و اين همان ضلالت است. مؤمنان بايستی در حين حضور در جامعه مراقب اين تناسخ روح خود باشند. در يک ضرب المثل فارسی به زبان ساده راز مصونيت فرد در جامعه بيان شده است: خدا يکی، يار يکی، دل يکی، دلدار يکی. و اين راز خداپرستی در جامعه است. کسی که می خواهد به همه دل بدهد و بقول معروف با همه باشد و دل همه را بدست آورد محکوم به گمشدگی و تباهی و تناسخ روح است. فقط کسی که دل به يکی دارد که آن يکی هم بی شک کسی جز امام هدايت و يار صديق نيست می تواند در جامعه بماند و رشد کند و بی هويت و پوچ نشود. جامعه بزرگترين دشمن دل و دين و هويت و سعادت فرد است مگر اينکه فرد در جامعه در جستجوی يک يار صديق به مثابه امام هدايت خود باشد. و فقط تحت الشعاع نور وجود او می تواند گم نشود. همه گمشده ظلمت جامعه و مدنيّت هستند الا کسی که دل و اعتقاد و اراده به يک نفر دارد. چنين کسی می تواند خدا را در ميان خلق درک کند و در ميان مردم دل و دين و اراده از کف ندهد. مخلصين و عارفان و صديقين به مثابه نور خدا و يگانگی در ميان مردم هستند و مظهر «هو» در روابط من–توئی می باشند و قلمرو هويت فرد در جمع.
دائرةالمعارف عرفانی جلد ۵ ص ۲۷۴
استاد علی اکبر خانجانی
هر سخنی که آدمی را درد آورد و به فغان و عربده بکشد حجّتی انکار ناپذیر از حقانیّت آن سخن است. مثلا هیچ زنی همچون زن بدکاره از لفظ «بدکاره» به عربده نمی آید و اگر این اتهام به زن سالمی زده شود پوزخندی می زند و می رود و دلش به حماقت افتراء زن می سوزد. این نمونه را در دهها مورد دیگر می توانید به محک بزنید. این فغان هم باطناً بسیار سازنده است و از خواص امر به معروف و نهی از منکر در قلمرو معرفت است. یکی از علل رشد خزنده زشتی ها و گناهان در هر اجتماعی فقدان امر به معروف و نهی از منکر خاصه از جنبه معرفتی می باشد زیرا به انسان این اجازه را می دهد که خود را بفریبد و اعمال زشت خود را توجیه و تقدیس نماید. امر به معروف و نهی از منکر عرفانی موجب یقین مؤمنان و بیداری وجدان گناهکاران شده و لذا از پیشرفت در گناه باز می دارد. هر چند که عارفان این قلمرو در همه جا و مستمراً در حال شهید شدن می باشند. در عرصه ختم نبوت، این صاحبان معرفت هستند که حقانیّت احکام الهی را تبیین و تصدیق می کنند و وجدان بشری را بیدار نگاه می دارند. آنچه که دین خدا را زنده می دارد نه آداب و عادت و سنن بلکه معرفت بر احکام است زیرا احکام الهی بدون معرفتی به روز دچار سهویّت گشته که یا از میان می روند و یا از میان تهی شده و قلمرو مذهب ضد مذهب می شوند و عرفی بت پرستانه را پدید می آورند.
آنچه که دین خدا را در وجدان بشری زنده نگه می دارد داغ سخن عارفان است. هر چند که این داغ مستمراً بر دلشان می نشیند و در بمباران اتهام خلایق مشتعل می شوند و با این آتش است که تاریخ بشری در ظلمت فرو نمی رود. عارفان شهیدان زنده اند زیرا به نور معرفت مستمراً شیطان را رسوا می کنند.
عاشقان بودائیان عالمند داغ بودن بر دل مردم زنند
وجدان بشری و نور انسانیت فقط با امر به معروف و نهی از منکر عاشقان حقیقت برپاست.
دائرةالمعارف عرفانی جلد ۳ ص ۱۵۰
استاد علی اکبر خانجانی
یکی از بزرگترین بن بست و معمای دینی در عصر جدید در سراسر جهان همانا عقیم شدن و بلکه بازتاب منفی امر به معروف و نهی از منکر احکام است. این نیز از ویژه گی آخرالزمان است که عصر علم و خردورزی می باشد. که هم بر یک جبر تاریخی قرار دارد و هم حقّ تاریخی. همانطور که پیامبر اسلام نیز تنها راه دین داری در آخرالزمان را مکتب معرفت نفس دانسته اند یعنی راه عرفان و عقل فطری. و اگر از دوران ختم نبوت تا به امروز دین خدا فقط از زبان عرفا بر قلوب بشریت اثر نهاده به همین دلیل می باشد. جهانی شدن کسانی چون مولانا و حافظ هم از همین منشا می باشد. امروزه دین صرفاً وراثتی و باورهای تاریخی و امر و نهی احکامی و اخلاقی دیگر اثری ندارد و بلکه موجب دین زدائی از نسل های جدید می شود. امروزه فقط اهل معرفت نفس که دین را از فطرت خود یافته اند می توانند احکام خدا را به زبان عقل باطنی و معرفت قلبی به مردمان و خاصّه جوانان بباورانند و لاغیر. و این همان وادی دین خالص و شرک زدائی از دین می باشد زیرا
آن دین و خدائی که از ترس دوزخ و طمع بهشت بعد از مرگ پذیرفته می شود مذهب شرک است و مذهب شرک به لحاظ تاریخی نیز دیگر جائی برای ماندن ندارد زیرا بهشت تکنولوژی و دوزخ ترور و وحشت و امراض لاعلاج دیگر ترس و طمع بهشت و دوزخ اخروی را برای بشر خنثی نموده است. و لذا زین پس فقط کسی به دین روی می کند که به حقّ انسانی دین رسیده و خداوند را برای حقش می پرستد زیرا اصولا هیچکس را نمی توان از ترس عذاب دوست داشت و پرستید و خداوند هم چنین نخواسته است و لذا مشرکان را عذاب می کند و ریاکاران را.
دائرةالمعارف عرفانی جلد ۲ ص ۳۹
استاد علی اکبر خانجانی